Wednesday, November 21, 2007

قهوه ست


از پل کالج که رد می‌شی و بوی قهوه تازه قهوه ست به مشامت می‌خوره، برای چند لحظه احساس می‌کنی وارد دنیای دیگری می‌شوی.

Wednesday, November 14, 2007

ایران و سایه جنگ

داشت در مورد نظر خودش در مورد وضع فعلی ایران توضیح می‌داد. می‌گفت به نظرش ایران مانند یک خونه کلنگی می‌مونه که هی دارند سعی می‌کنند بازسازیش کنند ولی اینقدر اوضاعش خراب شده که همه این هزینه‌ها به هدر می‌ره و جوابی نمی‌ده. باید کوبید و دوباره ساخت...

همون حین داشتم به این فکر می‌کردم که چقدر نظرم باهاش متفاوته. به نظر من ایران (و هر جامعه دیگه) یک فرق اساسی با یک خونه کلنگی داره و اون زنده بودنشه؛ مثل یک درخت. حتی اگر کسی هم نخواد بهترش کنه، خودش خودشو تصحیح می‌کنه. کوبیدن اون و دوباره ساختنش مثل این می‌مونه که یک درخت چندین ساله رو قطع کنی و به جایش نهالی بکاری که سالها طول می‌کشه تا هم‌قد درخت قبلی بشه.

امیدوارم کار به کوبیدن ایران به امید ساختن دوباره اون نکشه.

Sunday, September 9, 2007

نوازندگان ونک

هر از چند گاهی مسیرم به میدان ونک می‌خورد. قبلا هر موقع از این میدان رد می‌شدم، مردی را می‌دیدم که در گوشه تاریکی از این میدان یک سنتور جلوی خود گذاشته و با نواختن آن به دنبال جلب توجه عابران برای کمک کردن است. اما دو روز پیش که از این میدان رد می‌شدم، صحنه عجیبی دیدم. جای آن مرد سنتور زن را دو پسر با موهای ژل زده گرفته بودند که در حال نواختن گیتار بودند.

Saturday, September 8, 2007

نسخه 1.5 گوگل‌خوان فارسی

اخیرا گوگل تغییراتی را در گوگل‌خوان اعمال کرده که مهترین آنها اضافه کردن قابلیت جستجو در فیدها است. استایلی را که اینجا و اینجا در موردش نوشتم ویرایش کردم تا با این تغییرات سازگار باشه. تم قسمت جستجو را هم تغییر دادم تا قشنگ‌تر دیده بشه. این استایل را می‌توانید از UserStyles دانلود (یا به‌روز) کنید

Monday, August 13, 2007

صلاحیت


چند وقت پیش با دوستی صحبت می‌کردم که معتقد بود باید سازمان‌هایی در اجتماع وجود داشته باشند تا وقتی دو نفر تصمیم به بچه‌دار شدن می‌گیرند، صلاحیت آنها را برای بچه‌دار شدن بررسی کنند و اگر دارای صلاحیت بودند به آنها اجازه بچه‌دار شدن بدهند. هرجند که این ایده به این شکلی که این دوست مطرح کردند، یک ایده خام و دارای ایرادات زیادی است ولی به نظر من ایده جالبی می‌آید.
امروز که عکس روبرو را دیدم دوباره به یاد این ایده افتادم. این عکس بچه‌ای را نشان می‌دهد که والدینش او را به تماشای صحنه اعدام آورده‌اند. اخیرا بازار اعدام در ملاء عام داغ شده و دارد از طرف دولت به عنوان یک قانون حسنه تبلیغ می‌شود و تصاویر آن نیز بطور گسترده از تلویزیون پخش می‌شود. آسیب‌های شدیدی که از دیدن این تصاویر بر روان کودکان می‌رسد غیر قابل جبران هستند و اثرات خود را در سالهای بعد نشان خواهد داد. متاسفانه مشکلات مردم در شریط فعلی بقدری زیاد شده که مسائلی از این قبیل در لابلای آنها گم می‌شوند.
راستی به نظر شما در مورد همین تماشای صحنه اعدام توسط بچه‌ها، والدین بیشتر مقصرند یا کسانی که مردم را تبلیغ به تماشای چنین صحنه‌هایی می‌کنند؟

پی‌نوشت ۱: در مورد پدری که به فرزند خود مواد مخدر می‌دهد چه باید کرد؟ آیا جامعه در قبال این کودک مسئول نیست؟

Thursday, June 28, 2007

آن ایام

درست بیست سال پیش بود. روزی که هزاران انسان بی‌دفاع در اثر حمله شیمیایی عراق به سردشت جان خودشان را از دست دادند. سردشت اولین شهر در دنیاست که توسط سلاح‌های شیمیایی مورد حمله قرار گرفته‌است. این اتفاق زمانی روی می‌دهد که سالها پیش از آن یعنی درست بعد از جنگ جهانی اول دنیا به این نتیجه می‌رسد که از اینگونه سلاح حتی بر ضد سربازان دشمن استفاده نکند تا جایی که در جنگ جهانی دوم هم طرفین درگیر تقریبا از آنها استفاده نمی‌کنند.
در این حمله ارتش عراق از گاز خردل استفاده کرد که ضایعات پوستی و تاول‌های بسیار شدید و همچنین ناراحتی‌های تنفسی شدید بوجود می‌آورد. گاز خردل در دسته‌بندی سلاح‌های شیمیایی جزء بدترین دسته قرار می‌گیرد؛ هم از نظر کشندگی، هم از نظر زجرآوری و هم از نظر اثرات طولانی‌مدت. علی‌رغم اینکه در طول این بیست سال این رویداد قربانیان زیادی گرفته (و می‌گیرد)، هنوز حدود یک‌چهارم مردم این شهر از آثار این حمله رنج می برند. کمتر خانواده‌ای در این شهر وجود دارد که عضوی از آن در این فاجعه از بین نرفته باشد.
آنروزها را خوب یادم می‌آید. بعد از پخش شدن خبر این حمله و به خاطر اینکه احتمال حمله مشابه به شهرهای دیگر وجود داشت، مردم برای رویارویی با آن چاره‌های مختلفی می‌اندیشیدند. یکی از راه‌هایی که بین مردم رواج بیشتری داشت پوشاندن سر، دستها و پاها با کیسه‌های پلاستیکی بود. برای این منظور خیلی‌ها همیشه همراه خودشان چند کیسه پلاستیکی و چند عدد کش داشتند تا در صورت حمله سریعا از آنها استفاده کنند. مورد دیگری هم که همیشه به ما یاد می‌دادند این بود که به محض اینکه فهمیدیم حمله از نوع شیمیایی است به جای پناهگاه به پشت بام برویم. نمی‌دانم این چاره‌هایی که مردم در برابر حملات شیمیایی احتمالی اندیشیده بودند چقدر می‌توانست موثر باشد اما واقعا با وضعی که آنروزها وجود داشت انتخاب بهتری وجود نداشت.

Wednesday, June 13, 2007

پیاده‌رو

پیاده‌رویی با عرض ۲ متره. تعداد عابرانی که دارند از اون رد می‌شوند به ۲۰ نفر هم نمی‌رسه. یک‌نفر با موتورش اومده توی پیاده‌رو و می‌خواد وسط پیاده‌رو با موتورش دور بزنه. به دوستش می‌گه: "این عوضی‌ها چرا وای نمی‌ایستند تا من دور بزنم؟"
ده قدم اونطرف‌تر یکی بساطش رو وسط پیاده‌رو پهن کرده و داره سی‌دی فیلم‌های روز سینمای ایران و جهان را با کیفیت بالا می‌فروشه. به همکارش می‌گه: "این آدم‌ها چرا اینطورین؟ اینهمه راه رو ول کرده‌اند و از بغل وسایل من رد می‌شن!" دست‌فروش‌ها رو که رد می‌کنی به خط عابر پیاده می‌رسی. از خیابون که می‌خوای رد بشی چهار بار باید به عقب بپری تا ماشین‌هایی که بدون توجه به تو و بقیه عابرها با سرعت از اونجا رد می‌شوند به تو نخورند ...

Sunday, May 20, 2007

اعدام یا تبرئه

اینو دیدید؟ متهم محکوم به اعدام میشه بعد رای نقض میشه. دوباره دادگاه محکوم به اعدامش می‌کنه و بازهم حکم نقض میشه. دفعه سوم دادگاه ایشون رو تبرئه میکنه و بازهم حکم نقض میشه. نهایتا حکم چهارم که اعدام است، اجرا میشه. من تخصصی توی رشته حقوق ندارم ولی یه چیزی توی این پرونده برام خیلی عجیبه. چطور میشه که محکومیت یک متهم بین اعدام و تبرئه (که تا اونجایی که من می‌دونم، کران‌های بالا و پایین محکومیت هستند) متغیر باشه؟

دو آهنگ دیگه از Cher

من دو تا دیگه از آهنگ‌های Cher رو خیلی دوست دارم. یکیش Dov'e L'Amore است که خاطرات روزهایی که تلاش می‌کردم تا یک زندگی مستقل به دور از خانواده‌ام رو شروع کنم بیادم میاره:

Cher - Dov'è L'Amore



و این یکی:
Cher - Bang Bang

Saturday, May 19, 2007

Cher - Dark Lady

یکی از شاهکارهای Cher که من باهاش خیلی حال می‌کنم.

Cher - Dark Lady

Saturday, May 5, 2007

مسئولیت پدر و مادر

چند وقت پیش فیلمی را می‌دیدم با نام Veronica Guerin که بر اساس یک سرگذشت واقعی بود. این فیلم سرگذشت یک ژورنالیست زن را نشان می‌داد که در مورد یک باند توزیع مواد مخدر تحقیق می‌کرد و مطالب افشاگرانه در مورد آن می‌نوشت. رئیس باند با تهدیدهای مختلفی سعی می‌کرد این ژورنالیست را از ادامه تحقیق و چاپ مطالب منصرف کند. تهدیدهایی مثل شلیک به پنجره اتاقش، زخمی کردن پایش، کتک زدنش، تهدید به ربودن تنها فرزندش و ... ولی ورنیکا بدون توجه به همه این تهدیدها کار خودش را انجام می‌داد. حتی هر موقع همسرش سعی می‌کرد او را منصرف کند با اعتماد بنفس بسیار بالایی این خواسته را رد می‌کرد و به نحوی همسرش را متقاعد می‌کرد که باید این‌ کار را ادامه بدهد. در نهایت هم با فاش کردن اسم رئیس باند (که فردی با نفوذ بود)، عوامل او ورنیکا را کشتند. اما تلاش‌های ورنیکا تاثیر عمیقی در جامعه داشت و باعث شد تا اون باند بزرگ متلاشی بشه و قوانین سفت و سخت‌تری در مبارزه با باندهای توزیع مواد مخدر وضع بشه.
کاری که ورونیکا کرد کار بسیار با ارزش و بزرگی بود که هر کسی قادر به انجام آن نیست. ورونیکا در شرایطی که کسی از تلاش‌های او حمایت نمی‌کرد و پلیس هم به این مساله بی‌توجه بود، با قربانی کردن خودش کاری کرد که هزاران نفر از مردم هموطنش را از گرفتار شدن در دام تبهکاران نجات داد و این کار یک فداکاری بی‌نظیر بود.
از طرفی، این فداکاری بزرگ دارای ایرادی هم بود که به نظر من اهمیت زیادی داره. ورونیکا یک مادر بود و بنابراین مسئولیت سنگینی در قبال فرزندش داشت. او با فدا کردن خودش، فرزندش رو از داشتن مادر محروم کرد (صحنه‌ای که در آن اشک‌های پسر ۴ ساله بر سر قبر مادر از چشاش جاری شده‌بود هنوز جلوی چشممه). شاید بگین که ورونیکا نمی‌خواست که این اتفاق بیافته. در جواب باید بگم که مطمئنا اینطوری بوده ولی او می‌تونست به نحو دیگه‌ای این کار رو انجام بده که خطرش کمتر باشه ولو خیلی بیشتر طول می‌کشید تا به نتیجه برسه.
به هر حال می‌خواستم بگم که من معتقدم مسئولیتی که والدین در مورد فرزندانشون دارن بسیار سنگینه و نمی‌شه به هیچ دلیلی آنرا نادیده گرفت حتی اگر اون دلیل نجات جان هزاران نفر دیگه باشه.

Monday, April 30, 2007

آرزوها

نامی عزیز منو به بازی آرزوها دعوت کرده‌اند. فکر کنم باید ۵ تا آرزو می‌نوشتم ولی ۳ تا می‌نویسم:
آرزو دارم که ...
- هیچ جنگ دیگه‌ای در هیچ نقطه‌ای از دنیا اتفاق نیافته
- هیچ کودکی بدون عشق بدنیا نیآید
- بدون زجر کشیدن بمیرم (من از زجر کشیدن خیلی می‌ترسم ولی از مردن ترسی ندارم!)

برای ادامه بازی چپینه، سین‌دخت و انار رو دعوت می‌کنم.

Tuesday, April 17, 2007

تصمیم‌گیری

این روزها حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم. دلیل اصلیش فکرهایی هستند که توی ذهنم هستند و تصمیم‌گیری در موردشون تاثیر بسیار زیادی بر روی زندگیم خواهد گذاشت. احساس می‌کنم که به سر یه چندراهی رسیدم و باید یکی از این راه‌ها رو برای ادامه زندگیم انتخاب کنم. تصمیم‌گیری برام بسیار مشکل شده چونکه هیچ‌کدومشون مسیر ایده‌آل من نیستند. به هر حال هرچه زودتر باید تصمیمم رو بگیرم چونکه این بلاتکلیفی و فکرهای درهم و برهم خیلی آزارم میدن. امیدوارم که بتونم انتخاب درستی داشته باشم.

Monday, March 19, 2007

سال نو

سال ۸۵ هم در یک چشم بهم زدن تموم شد...
می‌خواستم اینجا یک کارت‌پستال بگذارم ولی ترجیح میدم بجاش عکس زیر رو بذارم. این اولین درختی بود که امسال دیدم شکوفه داده (چه شکوفه‌ای هم داده بود!) امیدوارم سال نوی شما هم پر شکوفه و شکوفه‌هاتون پر ثمر باشه (چی گفتم!).
نوروز مبارک

Wednesday, February 28, 2007

انسان یا ...؟

حالم بده. حالم خیلی بده. حالم از این "بشر" بهم میخوره. یک بچه ۱۲ ساله مگه چقدر تحمل داره که بتونه این همه دردی را که به اون تحمیل کرده‌اند، تحمل کنه؟ دردهای فیزیکی رو بذارید کنار؛ این بچه چطوری باید از پس دردهای روانیش بر بیآد؟ این "بشر" چقدر میتونه پست باشه؟ بهزاد جان، من نمی‌تونم وسعت دردهایت را تصور کنم چون معتقدم که "درد برادر مرده را برادر مرده داند" ولی با تمام وجودم آرزو می‌کنم دردهایت التیام یابند.

پی‌نوشت: اگر توان دیدن عکس بهزاد رو دارید، به وبلاگ وارش سر بزنید.

Tuesday, February 27, 2007

Google Reader کاملا فارسی

نسخه دوم style فایرفاکس برای Google Reader را گذاشتم رو سایت userstyles. اگر نسخه قبلی را نصب کرده‌بودید کافیه که از داخل Stylish آپدیتش کنید. این نسخه Google Reader را کاملا فارسی میکنه. اگر ایرادی در اون می‌بینید یا پیشنهادی برای بهتر کردن اون دارید، بهِم اطلاع بدید.

مادر شدن دختر بچه‌ها


وقتی اینو دیدم بی‌اختیار یاد Genpet افتادم. تو این صفحه نوشته که بچه‌دار شدن در بین دخترهای مدرسه‌ای با سن زیر ۱۶ سال داره به صورت یک مد جدید در می‌آد. آخه این دختر بچه‌ها چه احساسی در مورد بچه‌دار شدن میتونن داشته باشند؟ به نظر من تنها جواب منطقی اینه که دنبال یک عروسک زنده هستند. تصورش ترسناکه نه؟

Wednesday, February 21, 2007

Google Reader


من از موقعی که از Google Reader برای خوندن وبلاگ‌ها استفاده می‌کنم، خیلی در وقتم صرفه‌جویی شده (حالا بگذریم از اینکه اون وقت اضافی را چیکارش می‌کنم!) . با این کار خیلی راحت‌تر هم متوجه میشم کدامیک از وبلاگ‌ها آپدیت شده . اما همیشه یک چیزی اذیتم می‌کرد و اون هم اینترفیس انگلیسی Google Reader بود که متن‌های فارسی را بهم ریخته نشون میده. به همین خاطر تصمیم گرفتم با استفاده از اکستنشن Stylish فایرفاکس، یک Style جدید برای حل کردن این مشکل بنویسم. البته چندتا Style روی اینترنت وجود داره که قبلا نوشته شده ولی به نظرم زیاد جالب نیستند.
برای اینکه بقیه هم بتونند از این Style استفاده کنند، اون را در سایت usersyles گذاشتم.
برای کسانی که طریقه استفاده از اون را نمی‌دانند باید بگم که اول باید اکستنشن Stylish را برای فایرفاکس از آدرس https://addons.mozilla.org/firefox/2108 نصب کنند و سپس به آدرس http://userstyles.org/style/show/1847 بروند و روی گزینه Load into Stylish کلیک کنند.

امیدوارم که از این Style خوشتون بیاد. راستی اینم بگم که بزودی نسخه دوم را هم براتون میگذارم!

این‌هم یک Screenshot از نسخه دوم:

Saturday, February 3, 2007

شما چه فکر می‌کنید؟!

نمی‌دانم شما با برنامه‌های رادیو فردا آشنایی دارید یا نه. این رادیو برنامه‌ای دارد به عنوان "شما چه فکر می کنید؟" که سوالی مطرح می کنند و شنونده‌ها زنگ میرنند و نظرشان را می‌گویند. سوالی که این هفته مطرح کردند اینه: "به نظر شما برای بهبودی روابط جهان اسلام و بقیه ملت های جهان چه باید کرد؟" نظر دختر خانمی که از انزلی باهاشون تماس گرفته بود، این بود:
به نظر من همه ملت های دنیا باید از ملت اسلامی پیروی کنند چونکه فقط ما مسلمونها به خدا و اسلام اعتقاد داریم اونها که اعتقاد ندارند! همه از اسلام باید پیروی کنیم دیگه! در این که بحثی نیست!!!
باور نمی‌کنید؟ خودتون بشنوید:



این نظر آنقدر گویا است که احتیاج به هیچ توضیح اضافی ندارد!

Saturday, January 20, 2007

Genpet


Genpet ها پستاندارانی زنده هستند که نفس می کشند. این موجودات از ترکیب و دستکاری DNA های موجود بوجود آمده اند. آنها دارای خون، استخوان و ماهیچه هستند. اگر بدن آنها بریده شود دچار خونریزی خواهند شد و همانند تمام جانوران دیگر اگر از آنها بدرستی مراقبت نشود، خواهند مرد. قطعات الکترونیکی فقط در بسته بندی آنها وجود دارد که امکانات اولیه برای زنده ماندن آنها را فراهم می کنند. در خارج از این بسته، آنها کاملا یک جاندار معمولی هستند.

این جملات مربوط به نسل جدیدی از عروسک ها با نام Genpet هستند که در سایت رسمی آن، www.genpets.com ذکر شده اند. طراح این عروسکها سعی کرده تا با استفاده از هنر مجمسمه سازی، علم بیو مهندسی و سیستم های پیچیده مالتی مدیا محصولی بسازد که بسیار شبیه موجودات زنده است. هرچند که این محصول هنوز به اندازه کافی تکمیل نشده ولی هدف طراح آنها، Adam Brandejs این است که بتواند بطور مصنوعی موجوداتی شبه زنده مطابق با سلیقه مشتریانش بسازد. همین حالا هم این سایت دارای یک فروشگاه است که سفارش دهنده می تواند مشخصات خاصی از قبیل خصلت رفتاری (آرام، شیطون و ...) را طبق سلیقه خود انتخاب کند. بعید نیست در آینده نه چندان دور بتوانند این عروسک ها را طوری بسازند که حتی قابلیت رشد هم داشته باشند!

Thursday, January 11, 2007

احساس دوگانه

لینک فیلم زیر را حدود یک ماه پیش در وبلاگ بلوط دیدم. این فیلم سرگذشت چند ترانســکشــوال و همچنین مشکلات زندگیشون در جامعه ایران را نشان میده. بعضی از صحنه های این فیلم طوری است که بیننده را واقعا تحت تاثیر قرار میده. بعد از اینکه این فیلم را دیدم یک احساس دوگانه داشتم. این قضیه که این افراد به خاطر محدودیت هایی که زندگی در جامعه ای مثل ایران براشون بوجود میاره، باعث تاسف و ناراحتیم میشه ولی از طرف دیگه، از بابت قوانینی که با تلاش و پشتکار خانم ملک آرا بوجود آمده اند و انجام عمل جراحی های لازم برای تغییر (یا به عبارت بهتر، تثبیت) جنسیت آنها را بسیار راحت تر از کشورهای دیگه کرده خوشحال هستم. امیدوارم روزی برسد که جنسیت، نژاد و رنگ پوست مبنای قضاوت در مورد هیچ انسانی نباشد.


(این ویدئو متعلق به IKON است)


پی نوشت: در وبلاگ وب نوشتهای آرشام پارسی مطلب خوبی در مورد این ویدئو نوشته شده

Sunday, January 7, 2007

طرح ساماندهی


خوشحالم که این دفعه قانون گزاران کشورمون قبل از آبرو ریزی اساسی، وبلاگ ها را از این طرح ساماندهی مستثنی کردند. واقعیت اینه که این طرح هم مثل خیلی از طرح های دیگه (مونوریل، لغو تغییر ساعت رسمی، تغییر ساعت کار بانک ها و ...) بدون بررسی کافی و کار کارشناسی به تصویب رسیده است. من مطمئنم بانیان این طرح واقعیت مجازی بودن شبکه اینترنت را درک نکرده اند چرا که از نظر عملی اجرای چنین طرحی مخصوصا در مورد وبلاگ ها کاری غیر ممکن است. در مورد سایر سایتها (مخصوصا خبرگزاری ها) هم این طرح هیچ چیزی را عوض نمی کند چونکه همه آنها قبل از این طرح هم ملزم به رعایت تمام مواد ذکر شده در آئین نامه طرح ساماندهی بودند (وگرنه درشون تخته میشد)!

خبر تکمیلی را در ایستگاه بخونید.

Wednesday, January 3, 2007

تکنولوژی دستگیره در!

این عکس رو که دیدم به یاد خوابگاهی افتادم که ۳ سال تمام توش زندگی کردم. باور کنید اونجا بدتر از این عکس بود! اگر میخواهید جزئیات بیشتری بدونید، روی عکس کلیک کنید

عکس از خبرگزاری آفتاب

بدون شرح!


عکس از ایسنا