Wednesday, November 21, 2007

قهوه ست


از پل کالج که رد می‌شی و بوی قهوه تازه قهوه ست به مشامت می‌خوره، برای چند لحظه احساس می‌کنی وارد دنیای دیگری می‌شوی.

Wednesday, November 14, 2007

ایران و سایه جنگ

داشت در مورد نظر خودش در مورد وضع فعلی ایران توضیح می‌داد. می‌گفت به نظرش ایران مانند یک خونه کلنگی می‌مونه که هی دارند سعی می‌کنند بازسازیش کنند ولی اینقدر اوضاعش خراب شده که همه این هزینه‌ها به هدر می‌ره و جوابی نمی‌ده. باید کوبید و دوباره ساخت...

همون حین داشتم به این فکر می‌کردم که چقدر نظرم باهاش متفاوته. به نظر من ایران (و هر جامعه دیگه) یک فرق اساسی با یک خونه کلنگی داره و اون زنده بودنشه؛ مثل یک درخت. حتی اگر کسی هم نخواد بهترش کنه، خودش خودشو تصحیح می‌کنه. کوبیدن اون و دوباره ساختنش مثل این می‌مونه که یک درخت چندین ساله رو قطع کنی و به جایش نهالی بکاری که سالها طول می‌کشه تا هم‌قد درخت قبلی بشه.

امیدوارم کار به کوبیدن ایران به امید ساختن دوباره اون نکشه.