برای تو هم مبارک پندارهی نازنین. اینجا نشستم. شب چهارشنبه سوری هستش. دلم پر میزنه که اونجا باشم. با یکی از دوستهام در ایران حرف میزدم داشت میرفت مهمونی. دلم مهمونی خواست. از اون مهمونیهایی که همه دور هم جمع هستن و همه سر به سر هم میذارن و میگن و میخندن. خیلی ساله که از اون جور مهمونیها نرفتم. دلم خواست برای روز عید صبح اول وقت برسم تهران و نرم خونمون و صاف پاشم برم بازار تجریش و از اون جا هم سر بالایی دربند رو بگیرم و برم بالا. اونقدر برم تا خسته بشم و از اون بالا تهران رو نگاه کنم و بعد هم به موقع برگردم پایین برای سال تحویل. دوست دارم همهی اونهایی که میشناسم رو با هم یه روز دعوت کنم و براشون ناهار یا شام درست کنم. اینجا نشستم و اونقدری نمونده به عید. هیچ کس اینجا عیدش نیست جز ما ایرانیها. میرم سر کار و هیچ کس دیگه جز من این حس و حال رو نداره. آخه عید اونها که نیست. دلم خواست اونجا بودم. این عید هر جا که رفتی همهی خیابونها رو خوب از طرف من تماشا کن و بدون که دوست داشتم توی جیبت بودم و توی اون کوچه خیابونها پرسه میزدم. روزهای بهاریت شاد پندارهی نازنین. عیدت مبارک و هر روزت بهاری.
سلام دوست خوبم من این روزها به قدری سرم شلوغه که تقریبا وقتی برای اینترنت ندارم. امسال من یکی از بهترین عیدهای عمرم رو داشتم. این روزها هم در حال تجربه کردن لحظاتی هستم که سالها انتظارشون رو میکشیدم. خلاصه اینجا همه چی عالی است. امیدوارم تو هم توی این روزهای بهاری زیبا، پر از شادی و سرحالی باشی. روزگار به کام دوست من
به به...خوشحالم که همه چی خوبه. اگر اشتباه نکنم کارهای خوبی این دم عیدی اتفاق افتاده مثل اینکه. به هر حال هر جا هستی شاد باشی. فقط خواستم بدونی به یادت هستم.
سلام دوستم. اومدم بگم هنوز گاهی اینجا سرک میکشم و یادم میاد دخترکی بود مهربون که اینجا مینوشت. جات خالیه. امیدوارم این روزها هر جا هستی و هر کاری که میکنی خوش باشی. فقط خواستم بگم امروز به یادت بودم. روزهات شاد.
8 نظر:
برای تو هم مبارک پندارهی نازنین. اینجا نشستم. شب چهارشنبه سوری هستش. دلم پر میزنه که اونجا باشم. با یکی از دوستهام در ایران حرف میزدم داشت میرفت مهمونی. دلم مهمونی خواست. از اون مهمونیهایی که همه دور هم جمع هستن و همه سر به سر هم میذارن و میگن و میخندن. خیلی ساله که از اون جور مهمونیها نرفتم. دلم خواست برای روز عید صبح اول وقت برسم تهران و نرم خونمون و صاف پاشم برم بازار تجریش و از اون جا هم سر بالایی دربند رو بگیرم و برم بالا. اونقدر برم تا خسته بشم و از اون بالا تهران رو نگاه کنم و بعد هم به موقع برگردم پایین برای سال تحویل. دوست دارم همهی اونهایی که میشناسم رو با هم یه روز دعوت کنم و براشون ناهار یا شام درست کنم. اینجا نشستم و اونقدری نمونده به عید. هیچ کس اینجا عیدش نیست جز ما ایرانیها. میرم سر کار و هیچ کس دیگه جز من این حس و حال رو نداره. آخه عید اونها که نیست. دلم خواست اونجا بودم. این عید هر جا که رفتی همهی خیابونها رو خوب از طرف من تماشا کن و بدون که دوست داشتم توی جیبت بودم و توی اون کوچه خیابونها پرسه میزدم. روزهای بهاریت شاد پندارهی نازنین. عیدت مبارک و هر روزت بهاری.
سلام. مدتیه خبری ازت نیست. اومدم یه سری بزنم ببینم در چه حالی چه می کنی؟ عید خوش گذشت؟ امیدوارم که خوب باشی. روزهای بهاریت شاد پنداره عزیز.
سلام دوست خوبم
من این روزها به قدری سرم شلوغه که تقریبا وقتی برای اینترنت ندارم. امسال من یکی از بهترین عیدهای عمرم رو داشتم. این روزها هم در حال تجربه کردن لحظاتی هستم که سالها انتظارشون رو میکشیدم. خلاصه اینجا همه چی عالی است. امیدوارم تو هم توی این روزهای بهاری زیبا، پر از شادی و سرحالی باشی.
روزگار به کام دوست من
به به...خوشحالم که همه چی خوبه. اگر اشتباه نکنم کارهای خوبی این دم عیدی اتفاق افتاده مثل اینکه. به هر حال هر جا هستی شاد باشی. فقط خواستم بدونی به یادت هستم.
اومدم یه سری بزنم حالی بپرسم ببینم چطوری دوستم. امیدوارم که همه چی خوب باشه. روزهات شاد.
تست
یواش یواش داره میشه یکسال از وقتی که ننوشتی...در چه حالی این روزا؟ کاش ایام به کام باشه و ننوشتن فقط از بابت این باشه.
سلام دوستم. اومدم بگم هنوز گاهی اینجا سرک میکشم و یادم میاد دخترکی بود مهربون که اینجا مینوشت. جات خالیه. امیدوارم این روزها هر جا هستی و هر کاری که میکنی خوش باشی. فقط خواستم بگم امروز به یادت بودم. روزهات شاد.